عرفان عرفان ، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

تنها دليل زنده بودنم

پارکی در اطراف شهرمون

اینم یک پارکی هست خارح از شهر ، والا از بس عکس ها رو دیر میذارم در وب اسم پارک یادم رفته که در طرفهای سردررود هست فقط یادم هست اونروز که رفتیم این پارک ، جمعه بود و من مریض بودم و سرما خورده بودم و تب و لرز داشتم و از صبح رفته بودم خونه ی بابا اینا . که مامان برام آش درست کرد و ازم پرستاری کرد. عصری که میخاستن برن از سردرود گوشت و گوجه سبز بخرن به اصرار مامان منم باهاشون رفتم و اونجا به کل یادم رفت که من مریض بودم . درسته آخرهای اردیبهشت ماه بود اما هوا یکم سرد بود و من چون خودم احساس سرما میکردم به زور این کاپشتن رو تن عرفان کرده بودم انصافا هم چه ترکیبی شده کاپشن با شلوارک اینم عکس تابستانی که مراد ماه ...
26 آبان 1395

عید

اینم چند تا عکس از  تعطیلات عید سال هزار و سیصد و نود و پنج که در مشهد بودیم . چهار روز از تعطیلاتمون رو در مشهد بودیم اینم از اءل گلی خودمون عید همون سال ...
24 آبان 1395

یک روز عرفان بدون تخت

روزی که  اتاق عرفان رو کاغذ دیواری میزدن و مجبور شدیم تختش رو جمع کنیم ، خونه که اومدم دیدم  تو آشپزخونه صندلی های دور میز رو برداشته و اینجوری گرفته خوابیده. آدم دلش کباب میشه  براش 😘 بجای تشک هم یه پتو مسافرتی رو نصفه نیمه باز کرده زیرش ...
24 آبان 1395

مگس مزاحم

اون روز موقع عوض کردن پرده های اتاق عرفان و تمیز کردن پنجره اتاقش  یک مگس سمج اومده بود خونه و من و عفی نمیتونستیم مگس مزاحم رو بکشیم. ظهر هم که خاستیم دو دقیقه چشمهامونو ببندیم و استراحت کنیم انگار موی مگس رو آتیش زدن که بیاد و نذاره ما بخوابیم. از خیر خوابیدن هم گذشتیم ولی بازهم نتونستیم این مگس مزاحم رو به قتل برسونیم که عفی رفت اتاقش و در رو بست که مگس نتونه بره اتاقش. دیدم عرفان داره یه کاغذ کوچولو رو وارد سوراخ کلید در میکنه که اندازه ی این سوراخ کلید از خود مگس کوچیکتر هست. پرسیدم پسرم این چه کاریه ؟؟چرا کاغذ فرو میکنی اون تووو؟؟؟؟ گفت میخوام مگس نتونه از اون سوراخه بیاد اتاقم. اینم عکس عرفان در تالار موقع مراسم شام یکی از...
16 آبان 1395
1